
ادبیات تخیلی مقدمه پیشرفت علمی است
علیالله سلیمی
نویسنده و منتقد ادبی
سعید سیمرغ، مترجم ادبیات علمیتخیلی یکی از مترجمان فعال در سالهای اخیر است که آثار متعددی از این ژانر پرمخاطب را برای خوانندگان فارسی زبان ترجمه و منتشر کرده است. از کارهای شاخص این مترجم میتوان به مجموعههای«نخستین قانون» (فانتزی)، «ماجراهای لاک لامورا» (فانتزی)، مجموعه آثار آسیموف (علمی تخیلی)، مجموعه «لویاتان» (علمی تخیلی)، مجموعه «سوزان» (فانتزی)، مجموعه «نوربی» (علمی تخیلی)، مجموعه «حماسه هیچی» (علمی تخیلی) و کتاب «بیپایان» (تریلر روانشناختی) اشاره کرد. او به تازگی مجموعه سه جلدی «آسیموف در آغاز» را ترجمه و منتشر کرده که ویترینی است دیده نشده از نبوغ آسیموف جوان در داستان سرایی. دکتر آسیموف با جزئیاتی حیرت آور درباره هر داستان توضیحاتی ارائه کرده از این که چگونه و چه زمانی ایده نوشتن هر داستان به ذهن اش رسیده و سیر تغییر و تحولات حرفهای خود را بیان کرده است. برای آشنایی با جزئیات بیشتر درباره مجموعه «آسیموف در آغاز» و سایر ترجمههای سعید سیمرغ در ژانر علمی تخیلی با این مترجم گفتوگو کردهایم.
ادبیات علمی تخیلی در کشور ما بیشتر از طریق آثار ترجمهای به مخاطبان کتاب معرفی شده و شما یکی از مترجمان ایرانی هستید که به طور تخصصی در این زمینه کار میکنید. چطور شد این ژانر ادبی را برای زمینه کاری خود در بخش ترجمه، آن هم به صورت تخصصی انتخاب کردید؟
در حقیقت من هیچ قصدی برای مترجم شدن نداشتم و هیچ نوع تحصیلاتی هم در این زمینه ندارم، اما ماجرا از روزی شروع شد که تعدادی کتاب از نویسنده مورد علاقه خودم، آیزاک آسیموف پیدا کردم که قبلاً به فارسی برگردانده نشده بود و تصمیم گرفتم آنها را بخوانم، اما چون آنقدر با زبان انگلیسی آشنایی نداشتم که بتوانم بدون اشکال آنها را بخوانم، تصمیم گرفتم هر آنچه را که میخوانم و میفهمم اول به فارسی بنویسم و در مورد آنچه نمیفهمم از منابع آنلاین و فرهنگنامهها و لغتنامهها کمک بگیرم. به این ترتیب یک داستان کوتاه ترجمه شد و کار آنقدر لذتبخش بود که ادامه پیدا کرد و سرانجام یک کتاب کامل ترجمه شد و من هم توانستم خودم را مترجم بدانم. با توجه به اینکه زمینه کاری اصلی آیزاک آسیموف هم علمی تخیلی بود، کسانی که از کار من باخبر بودند پیشنهاد ترجمه آثار دیگری در این زمینه و البته زمینه ادبیات فانتزی را به من دادند و این ژانرها به زمینه اصلی کار من تبدیل شد. البته پرواضح است که علاقه شخصی من در انتخاب آثار دخیل است ،ولی اگر اثر دیگری پیدا شود که در این ژانرها نگنجد و در عین حال موضوع جذابی برای ترجمه به شمار برود از کار کردن روی آن ابایی ندارم.
با توجه به اینکه یکی از چهرههای شاخص جهانی در زمینه ادبیات علمی تخیلی، آیزاک آسیموف است و شما بیشتر آثار این نویسنده را به زبان فارسی ترجمه کردهاید، درباره کیفیت آثار این نویسنده در بین نویسندگان ادبیات علمی تخیلی بگویید و اینکه چه جایگاهی در این زمینه در جهان دارد؟
آثار داستانی آیزاک آسیموف در سه ژانر علمی تخیلی، معمایی و فانتزی جای میگیرند، هرچند عمده شهرتش را مدیون آثار علمی تخیلیاش است. عمده تأثیری که آسیموف و نویسندگان هم نسلش، نظیر آرتور سی کلارک، رابرت هاینلاین ، ری بردبری و دیگران بر ادبیات علمیتخیلی گذاشتند بیشتر از لحاظ به کار بردن ایدههایی در داستانهایشان است که ارزش علمی بالایی دارند. تا پیش از آغاز دوران طلاییِ علمی تخیلی در دهه 1940، این نوع ادبیات بار علمی چندانی نداشت و بیشتر داستانهای هیجانانگیز با بنمایه علمیتخیلی بود، اما با ورود آسیموف و نویسندگان همنسلش به این عرصه، با توجه به دانش علمیای که این نویسندگان داشتند (به عنوان مثال خود آسیموف دکترای بیوشیمی داشت و مدتها در دانشکده پزشکی دانشگاه بوستون همین رشته را تدریس میکرد)، ادبیات علمی تخیلی بهسرعت رشد کرد و به یکی از گونههای قابل تأمل و محترم ادبیات تبدیل شد، اگرچه از آن زمان تاکنون هم علم و هم ادبیات علمی تخیلی رشد بسیاری داشته است، ولی تأثیر آسیموف و سایر نویسندگان کلاسیک داستانهای علمی تخیلی چیزی نیست که بتوان آن را انکار کرد.
از جدیدترین آثاری که شما ترجمه کردهاید، سهگانه «آسیموف در آغاز» است که به مراحل اولیه کار این نویسنده پرآوازه میپردازید و طبعاً نسبت به کارهای بعدی او کمتر توجهها را به خود جلب کرده، بر اساس چه نیازی در کارنامه کاری آسیموف این مجموعه را ترجمه و منتشر کردید؟
بیتردید داستانهای مجموعه «آسیموف در آغاز» اگر به تنهایی در نظر گرفته شوند، ارزش ادبی والایی ندارد و جزو آثار درجه دو یا حتی درجه سه آسیموف به حساب میآیند، اما در این مجموعه به نحوی چیده شدهاند و شخص آسیموف درباره هر کدام از آنها و شرایط نوشته شدن آنها توضیحات شیرینی داده است که باعث میشود این مجموعه مخصوصاً برای دو گروه از خوانندگان ارزش خاصی داشته باشد. گروه اول کسانی هستند که علاقهمندند بدانند نویسندهای که بیش از 500 کتاب در کارنامهاش دارد، کارش را کجا آغاز کرده و شرایط پیشرفتش به چه صورت بوده است. گروه دوم هم علاقهمندان به داستان نویسی در ژانر علمی تخیلی هستند (که با توجه به تجربههای اخیر من در داوری چند مسابقهای که در این زمینه برگزار شده، کمتعداد نیستند) و خواندن این داستانها و اینکه ایدهها به چه سطحی از داستان تبدیل شدهاند، میتواند برایشان بینهایت مفید باشد. خواندن این مجموعه در کنار مجموعههای بنیاد و همینطور کتاب «روبات کامل» برای علاقهمندان به داستان نویسی علمی تخیلی یک کلاس کامل داستان نویسی به شمار میرود. مجموعه «آسیموف در آغاز» مدت کمی بعد از انتشار، الهام بخش لستر دل ری، دیگر نویسنده پر آوازه علمی تخیلی شد و او هم داستانهای آغازینش را در مجموعه مشابهی با عنوان «دل ری در آغاز» گردآوری کرد که با توجه به استقبال مخاطبان از مجموعه «آسیموف در آغاز»، این مجموعه هم در نوبت ترجمه قرار دارد.
آثار داستانی آیزاک آسیموف در تبدیل به انواع فیلم و سریال و نمایشهای رادیویی چندان خوش اقبال نبوده است، شما دلیل این مسأله را در چه مواردی میدانید؟
آسیموف در زمانی نویسندگی را آغاز کرد که هنوز تلویزیون به خانهها راه پیدا نکرده و تبدیل شدن داستان به فیلم در آن زمان چنان رؤیای بلندپروازانهای بود که به ذهن آسیموف جوان نرسیده بود تا داستانهایش را به گونهای بنویسد که برای تبدیل شدن به فیلم و سریال مناسب باشد،البته گاه و بیگاه پیشنهادهایی برای تبدیل آثار او به فیلم ارائه میشد، به عنوان مثال در سال 1946، اورسن ولز پیشنهاد کرد که حق ساخت هرگونه فیلم و سریال و نمایشنامه رادیویی و غیره را برای داستانی با عنوان «گواه» از آسیموف بخرد که توافق هم انجام شد، ولی در نهایت فیلمی ساخته نشد. به گمانم از آنجایی که آسیموف قصد کرده بود بیشترین آثار مکتوب را از خود بهجا بگذارد، نتوانسته بود خودش را راضی به نوشتن داستانهایی کند که هنگام ارائه به عنوان اثر نمایشی، او را مجبور به انواع و اقسام بازبینیها و همینطور سر و کله زدن با مدیران شرکتهای سینمایی هالیوود ــ که به شدت به آنها بدبین بود ــ میکردند. در هر صورت داستانهای آسیموف معمولاً دارای معیارهایی است که علاقه مندان به رسانههای مکتوب را جذب خود میکند و در عین حال فاقد عناصری است که برای علاقهمندان به رسانههای تصویری جذابیت دارد. به همین دلیل آثار معدودی هم که با الهام از داستانهای آسیموف ساخته شدهاند، ارتباط چندانی با محتوای داستانی او ندارند.
واکنش و استقبال مخاطبان فارسیزبان نسبت به آثار ترجمهای در زمینه ادبیات علمی تخیلی چطور بوده و است و چشمانداز این موضوع را چگونه میبینید؟
علاقهمندان به ادبیات علمی تخیلی در ایران پر شور و پرشمارند و به طیف گوناگونی از زیرژانرهای این گونه ادبی علاقه نشان میدهند. با اینکه در اواخر دهه 1370 و در طول دهه 1380 حجم آثار علمیتخیلی متشر شده در ایران بهشدت افت کرده بود ولی با آغاز دهه 1390، با همت تعدادی از ناشران، این گونه ادبی جان دوبارهای گرفته و تنوع بسیار بیشتری نیز از لحاظ آثار نویسندگان مختلف پیدا کرده. با اینکه عمده آثار منتشرشده در دهه 1370 را آثار آسیموف و گهگاه کلارک تشکیل میداد، ولی هم اکنون آثاری از دهها نویسنده علمیتخیلی، از دوران کلاسیک گرفته تا داستانهای علمی تخیلی سده جدید را میتوان در بازار یافت،اگرچه شمارگان کتابها نسبت به آن سالهای خوب کاهش چشمگیری یافته، ولی باز هم شاهد هستیم که آثار علمی تخیلی به چاپهای دوم و سوم و بعضاً بیشتر میرسند که نشان دهنده علاقه مخاطبان به این ژانر ادبی است.
ملاکهای شما برای انتخاب یک اثر ادبی در ژانر علمیتخیلی برای ترجمه در چه مواردی خلاصه میشود؟
اولین ملاک من برای انتخاب یک اثر جهت ترجمه، جذاب بودن ایده داستانی است و اینکه خوانندگان ایرانی چطور با آن ارتباط برقرار میکنند. دنیای تخیل، مرز و محدودهای ندارد و ایدههای داستانی در این گونه ادبی پرشمارند، اما باید در مورد انتخاب آثار دقت به خرج داد، زیرا اگرچه ادبیات علمیتخیلی در دنیا عمری بیش از صد سال دارد، ولی قدمتش در کشور ما فقط به دو سه دهه میرسد و علاقهمندان شاید نتوانند با برخی ایدههای عجیب و غریب ارتباط برقرار کنند. ملاک بعدی خوشخوان بودن و محبوب بودن اثر است که باعث میشود گروه سنی نوجوان که جزو مخاطبان اصلی این ژانر بهشمار میروند راحتتر جذب آن شوند و برایشان پلهای باشد برای صعود به آثار جدیتر و سنگینتر.
پیشرفتهای علمی در دهههای اخیر چه کمکی به ادبیات علمیتخیلی کرده و این که اصلاً ارتباط مستقیمی بین پیشرفتهای علمی با کیفیت آثار ادبی در این زمینه وجود دارد؟
به طور قطع هم ادبیات علمیتخیلی و هم پیشرفتهای علمی دوشادوش یکدیگر پیش میروند. گمانهزنیهای علمی در داستانهای علمیتخیلی دانشمندان و مهندسان را بهسوی کشف روشهایی برای محقق کردن ایدهها سوق میدهد و پیشرفتهای علمی و فناوری راه نویسندگان را برای گمانهپردازیهایشان بیشتر باز میکند. شاید در آغاز دوران طلایی علمیتخیلی شاهد گمانهزنیهای نویسندگان در زمینه سفرهای فضایی بین سیارهای و بین ستارهای و فناوریهای روباتیک بودیم که گمان میرفت در همین سالهایی که هماکنون زندگی میکنیم به وقوع بپیوندند، ولی پیشرفت علم و فناوری دقیقاً در آن جهت پیش نرفته و به نظر من علوم رایانهای ــ چیزی که در آن سالهای طلایی غیبتش در گمانهزنیهای علمیتخیلی محسوس است ــ پیشرفت بیشتری کردهاند و ما اکنون شاهد داستانهای علمیتخیلیای هستیم که با این بنمایهها نوشته میشوند. شاید باز هم در آینده نوعی پیشرفت در زمینه فناوری باعث تغییر سبک زندگی مردم شود و در آن صورت گمانهزنیهای علمیتخیلی نیز راه دیگری را در پیش خواهند گرفت.
به نظر شما یک اثر ادبی موفق در بخش علمیتخیلی باید چه ویژگیهایی داشته باشد که بتواند در جذب مخاطب موفق باشد؟
به نظر من مهمترین گروه علاقهمندان به ادبیات علمیتخیلی را نوجوانان تشکیل میدهند و برای این گروه از مخاطبان، سرگرمی در داستان خواندن موضوع بسیار مهمی است. داستانهای سرد با فضاهای تیره و تار به سختی میتوانند علاقهمندان نوجوان را که سرشار از شور و امید هستند به خود جلب کنند. همچنین مخاطبان از پندهای اخلاقی و شعارهایی که به مستقیمترین شکل ممکن در داستان بیان میشود بیزارند و باید از چنین روشهایی پرهیز کرد. همچنین ارائه مطالب سخت و خشک علمی در داستان، تا جایی که تبدیل به یک مقاله علمی شود نیز باعث دلزدگی مخاطب میشود و نویسنده مجرب باید مطالب علمی را طوری در داستان ادغام کند که برای خواننده دشواری در درک داستان را به همراه نداشته باشد.
استقبال ناشران ایرانی از آثار علمیتخیلی چگونه است؟
متأسفانه باوجود علاقهمندان پرشوری که به مطالعهداستانهای علمیتخیلی راغب اند، باز هم نوعی دیدگاه منفی نسبت به این نوع ادبیات وجود دارد و خیلی از ناشران آن را جدی نمیگیرند. ظاهراً گمان میکنند هر چیزی که برچسب «تخیلی» روی خود دارد، عبث است (من یک آدم جدی هستم و وقت خودم را به یاوه بافی نمیگذرانم. نقل قول از مرد کارفرما در داستان شازده کوچولو.) به گمان خیلیها آثاری که طیف اصلی مخاطب آن کودک و نوجوان هستند، جزو آثار کم اهمیت و غیر جدی به شمار میروند. با اینحال هستند ناشرانی که ارزش و اهمیت این گونه از ادبیات را درک کرده و به انتشار چنین آثاری اهتمام میورزند. از میان آنها میتوانم به نشرهای کتابسرای تندیس، پیدایش و پریان اشاره داشته باشم.
در آخر از آثاری در دست ترجمه و زیرچاپ بگویید.
در حال حاضر ترجمه کتابی با عنوان «مقصد من: ستارگان» نوشته آلفرد بِستِر به پایان رسیده که یک اثر علمیتخیلی کلاسیک به شمار میرود و مشغول ویرایش نسخه نهایی آن هستم، همچنین روی جلد ششم از مجموعه فانتزی نخستین قانون کار میکنم که به نیمه رسیده است. از بین آثار در انتظار چاپ میتوانم به سه جلد از مجموعه «بیوه مردان سیاه» از آسیموف اشاره کنم که جزو آثار معمایی او به شمار میروند. کتاب «بازگشت» نوشته بلیک کراوچ و کتاب «بهیموت» نوشته اسکات ووسترفلد و کتاب «لمس» نوشته کلر نورث نیز از جمله آثار علمیتخیلی است که امیدوارم پیش از پایان سال به بازار کتاب راه یابند.